به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ کریم مجتهدی چهره ماندگار فلسفه و استاد بازنشسته دانشگاه تهران در نشست «فیلسوف دانشجو است» که صبح امروز در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد، سخنرانی خود را با بیان شعری از فردوسی آغاز کرد و گفت: فردوسی می گوید «سخن هرچه باشد به ژرفا نگر» در واقع این کار فیلسوف است. هر که به باور خود فلسفه بافت فیلسوف نیست.
مجتهدی تاکید کرد: دانشجویان اصلی فلسفه باید این نکته را آویزه گوش خود کنند و آن را از یاد نبرند که فلسفه یک رشته کاملا تخصصی است و آن را در وهله اول باید آموخت چون در مکتب فلسفه نمی شود مستمع آزاد بود. فیلسوف آزاده است ولی آزاد نیست. تا شخص آزاده نباشد نمی تواند به حیطه فلسفه ورود کند.
وی افزود: سهل انگاری های متداول و مصادره به مطلوب های متداول به چه معنی است؟ شاید به نظر برسد این دو یکی است اما در واقع متفاوتند. سهل انگاری های متداول دلالت بر جهل دارد یعنی زائیده عدم دقت است اما مصادره به مطلوب ها بدین گونه نیست بلکه یک اراده منفی در آن وجود دارد. به این معنی مطلبی را شخصی فهمیده است و می خواهد آن را تحریف کند. یعنی فریب کاری است.
مجتهدی در ادامه گفت: اما سوال این است که آیا از ابتدای شروع فلسفه چنین چیزهایی وجود داشته است؟ برای پاسخ به آن باید به تاریخ فلسفه رجوع کنیم. چرا که حیات فلسفه در حرکت تاریخی آن است و هر فردی نیازمند است که تاریخ فلسفه را بداند. در ابتدا فیثاغورث اذعان می کند که من حکیم نیستم بلکه من حب فلسفه دارم و من دانشجوی فلسفه هستم یعنی در واقع می گوید که من می خواهم بدانم.
چهره ماندگار فلسفه ایران با بیان اینکه این جملات فیثاغورث به این معنا است که با من حکمت شروع می شود، گفت: در دل این اصطلاح یک نوع تن به کار دادن نهفته است. وقتی به سقراط می رسیم به نوعی از این سهل انگاری ها و مصادره به مطلوب های رایج جلوگیری می کند. بزرگترین شعار سقراط اعتراف بر «نمی دانم» است. «نمی دانم» سقراط به معنی «نمی خواهم که بدانم» نیست بلکه اراده به «دانستن» دارد. اما چه چیزی این انگیزه را در او ایجاد می کند؟ در واقع شرایط زمان و حکومت پریکلس است که او را به اینجا می رساند.
استاد دانشگاه تهران در ادامه بیان کرد: در آن زمان گروهی معلم یا دانشمند (سوفیست ها) جوانان آتنی را ترغیب به سخنوری می کردند که سقراط مخالف آن بود. سوفیست ها بسیار مورد توجه بودند چرا که هر فردی بهتر سخن می گفت، بهتر قدرت را در دست می گرفت. یعنی با سخنوری رقبای خود را از میدان بیرون می کردند و سخنوری مهمترین حربه برای به دست آوردن قدرت سیاسی بود. در شرایط آتن آن روز سقراط وظیفه ای را احساس می کند که در مقابل سوفیست ها موضع گیری کند.
وی گفت: در متن رساله شما متوجه می شوید سقراط نمی ترسد و با استادی و زیرکی تمام مترصد این است که فرصتی پیدا کند و درس بدهد. یعنی در جلسه محاکمه، سقراط به درس میپردازد. سقراط درواقع می خواهد آداب دانشجویی را تدریس کند و می خواهد دانشجو بپروراند.
مجتهدی در ادامه با اشاره به تاریخ فلسفه در غرب افزود: در دوره شارلمان یعنی قرن ۸ و ۹ میلادی، شارلمان علاوه بر کارهای سیاسی در همان زمان می فهمد که هیچ نهضتی در دنیا بدون نهضت فرهنگی مقدور نیست. برای این کار از شخصی به نام الکوئین یورک که در واقع یک معلم انگلیسی است کمک می گیرد. یورک مدارسی را در سطح کشور درست می کند که کم کم آنها گسترش پیدا می کند و در واقع اسکولاستیک شروع می شود و این معلمان هستند که تاریخ امروز غرب را ساخته اند.
وی در ادامه با اشاره به معنی کلمه School که به معنی فراغت است افزود: این کلمه به معنی این است که من این همت را دارم که وقتم را برای تحصیل بگذارم و در واقع فراغت به معنی همت به کار است.
مجتهدی در ادامه با اشاره به شکل گیری دانشگاه ها در غرب گفت: دانشگاه ها در قرن ۱۳ در واقع برای بستن مدارس ابتدایی درست شد که تحت نظر پاپ به نام صنف معلمان شکل گرفت و مطالبی که در آنها گفته می شد به رم فرستاده می شد و بعد از تائیدیه از پاپ استفاده می شد. باید در اینجا بگویم که دانشگاه را صرفا با پول نقد نمی توان درست کرد بلکه باید اراده ای باشد.
وی افزود: به هر حال فلسفه یک مسئله دانشگاهی یا به تعبیری مسئله اصلی دانشگاه ها است که متاسفانه ما هیچ وقت آن را در ایران نداشته ایم. اگر در دانشگاه تفکر، قدرت تفکر و میل به تفکر نباشد، رشته های دیگر، موضوعات دیگر عمق پیدا نمی کند و به صورت بازی در می آید.
مجتهدی در ادامه گفت: فاجعه در اینجا است که معلمان ما دانشجو نیستند هرچند که باید موقعیت معلمان را بسیار مورد توجه قرار داد اما این به این شرط است که ما معلم واقعی داشته باشیم. در بسیاری از زمان ها خیلی از معلمان شیفته یک مرام هستند اما خیلی وقتها معلمان ما شیفته خودشان هستند. تظاهر به فرهنگ، دشمن فرهنگ است و آن را از بین می برد. هیچ کدام از ما عمیقاً قبول نمی کنیم که با فکر می شود مسائل را حل کرد. چرا لازمه حل یک مسئله ابتدا درست مطرح کردن آن است. دانشجوی خوب، دانشجویی است که استاد را مجبور کند که دانشجو باشد.
این استاد فلسفه در پایان با اشاره به جمله ای از هگل خاطرنشان کرد: هگل می گوید اگر فلسفه در دانشگاهتان نیست، دانشگاه هایتان حال خوبی ندارند.
نظر شما